وبلاگ شاعران و هنرمندان نیشابوری وبلاگی جهت معرفی مفاخر شهرستان نیشابور وقتی خدا نمی گذرد از گناهمان وقتی غروب می چکد از سقف آسمان
وقتی که گیسوان تو در باد می وزد یا گریه شانه های تو را می دهد تکان
باید قبول کرد که دنیا برای من فنجان قهوه ای است که افتاده از دهان
دیگر پرنده ای که تو هستی نمی رسد در این هوای غمزده دستش به آسمان
تصویر چشم های تو را می کند مرور آیینه ای که می پرد از خواب ناگهان
شاید برای این که تو را رام خود کند برگردد این کبوتر وحشی به آشیان
حالا که من به بودن خود پشت کرده ام دیگر چگونه دل بسپارم به این و آن ؟
وقت نماز صبح تو از من رهاتری دارد خدا بخاطر تو می دهد اذان !
آماده ام که با تو کمی درد دل کنم این بغض نابکار مگر میدهد امان ؟!
با ذره ذره ذره ی این سنگ می شود روزی هزار مرتبه آیینه امتحان
قرآن به نام نامی تو شعر تازه ای است اقرا به اسم ربک ... حالا غزل بخوان
دنیا پر از کمان و کمانگیر شد ولی کوچک تر از همیشه ی خود شد جهانمان
این گربه ی سیاه مرا رنج می دهد حالا کجاست نقشه ی ایران باستان
دیگر کسی صفای تورا حس نمی کند یعنی رسیده ایم به پایان داستان نظرات شما عزیزان: چهار شنبه 18 ارديبهشت 1387برچسب:محمد ابراهیم لگزیان+اشعارعاشقانه+شعر عاشقانه +نیشابور+محمد ابراهیم لگزیان+اشعارعاشقانه+شعر عاشقانه +نیشابور+, :: 1:53
مهسا
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پيوندها
تبادل لینک
هوشمند
|
|||||||||||||||||
|